هژیر - سکس ضربدری ( داستان های سکسی )

دوستي ما از اداره شروع شد تا كم كم به رفت و آمدهاي خانوادگي كشيده شد . هر دومون متاهل بوديم و منكه اصلا نميتونستم بچه دار كنم اما همكارم هنوز صاحب فرزند نشده بود .مدتي كه از اين رفت و آمدها گذشت متوجه شدم كه همسر دوست و همكارم يه جورايي نگاهاش با قبلنا فرق داره انگار كه ميخواد چيزايي رو بفهمونه . حقيقتش من هم بهش علاقمند شده بودم آخه سواي زيبايي نسبيش خيلي هيكلش تميز و رو فرم بود كمر باريك و كون تقريبا بزرگ . خلاصه دور از چشم همكارم چشمم زنشو گرفته بود . تا اينكه كم كم با چشم و لب گزيدن بهش فهموندم كه خاطرشو ميخوام . اين موضوع ادامه داشت تا اينكه يه روز عصر ديدم موبايلم زنگ خورد پشت خط خانمي بود اونو از روي صداش نشناختم خودشو كه معرفي كرد دلم هوري ريخت پايين . زن همكارم بود . قرار شد با ماشين برم دنبالش تا با هم حرف بزنيم . سوار ماشين كه شد بردمش يه جايي دور از محله خودمون . اولش از چيزاي متفرقه حرف زديم اما بعدش گفت كه از من خوشش مياد و دوست داره وقت زيادي رو با هم بگذرونيم اما دوست نداره به شوهرش خيانت كنه گفتم حرفات با عملت تعارض داره چطور ميخواي هم با من باشي هم خيانت نكني گفت اينو بايد من و تو درستش كنيم با تعجب گفتم چطوري ؟ گفت رابطه بايد متقابل باشه اگه تو با من رابطه ميخواي شوهرمم بايد با زن تو رابطه داشته باشه با شنيدن اين حرف كمي عصبي شدم و يه لحظه خواستم از ماشين بيرونش كنم اما وقتي ديدم چه لعبت طنازي رو با اين حركت از دست خواهم داد تصميم ديگه اي گرفتم گفتم شوهرت اينو ازت خواسته گفت اي ي ي ي يه جورايي گفتم اما فكر نكنم زنم اينو قبول كنه با كمال تعجب ديدم گفت اونش با من من زنت رو راضي ميكنم گفتم خيلي مطمئن حرف ميزني من زنم رو بهتر ميشناسم . خنديد و گفت تا ببينيم ! اما شبش تا صبح خوابم نبرد يعني چي يعني زنم حاضر ميشه اين كا رو بكنه بعد با خودم گفتم خب چيزي رو كه براي خودم ميخوام بايد براي اونم بخوام نميشه من زن يارو بكنم او زن ما رو نكنه . حدود دو ماه با اين قضيه كلنجار رفتم . چند بار زن همكارم تلفني به من گفت كه زن منو راضي كرده الان نوبت منه كه تصميم بگيرم . توي اينترنت چيزايي در مورد سكس ضربدري خونده بودم اما در اعلام تصميم مردد بودم مخصوصا اينكه زنم حاضره با ديگري سكس كنه منو هم گيج و هم عصبي كرده بود . در مهموني آخري كه اونا به خونه ما اومده بودن زنم آب پاكي رو دستم ريخت .جلوي چشم من با همكارم به اتاقي كه كامپيوترم قرار داشت رفتند و حدود ده دقيقه اي با كامپيوتر كار كردند . زن دوستم هم براي اينكه حواس منو به خودش جمع كنه مدام حرف ميزد اما طاقت نياوردم و بلند شدم اومدم ببينم ايندو توي اتاق خلوت چكار ميكنند . ديدم خانمم روي صندلي نشسته و دوستم هم جلوي بدنش رو به پشت صندلي چسبونده و داره در مورد اون موضوع روي صفحه كامپيوتر توضيح ميده . با ديدن من اصلا جا نخوردن و تازه منو هم دعوت كردند باشم. اما ديدم بهتره برم و اونا رو به حال خودشون بذارم . اون شب با خانمم سكس داشتم قبل از سكس نظرش رو در مورد خانواده همكارم پرسيدم كلي از دوستم تعريف كرد و حتي گفت از اين جور مردا خوشش مياد گفتم پس من چي گفت خب تو هم از اون مردايي !! متقابلا پرسيد نظرت در مورد زنش چيه گفتم زن زيبا و خوبيه گفت اي ناقلا دوست داشتي منو نداشتي اما اونو داشتي ؟ با شوخي گفتم دوست دارم هر دو تون با هم داشته باشم بعد يه سيخ به تو بزنم يه سيخ به اون . خنديد و گفت شما مردا خداتون كوسه . حدود ده روز پس از اين قضايا يه شب كه فرداش به مناسبتي تعطيل بود قرار شد بعد از شام خونه دوست همكارم بخوابيم . تا سر گذاشتيم بخوابيم ديدم از اتاق بغلي صدايي شبيه آه وناله به گوش ميرسه خانم گفت مثل اينكه مشغول شدن بيا ما هم مشغول شيم . گفتم زن الان حوصله اش ندارم خسته ام بذار يه چرت بزنم بعد در خدمتگذاري حاضرم. نميدونم دوستم قرص خورده بود يا نه اما تا نيم ساعت او كماكان مشغول بود و سر و صداشون ميومد . خانم يواشكي گفت مرديكه من دارم ميميرم اونا هنوز مشغولند ! كفتم مثل اينكه قرص خورده يا استعمال كرده خانم گفت خب تو هم قرص بخور كمت مياد . بهر حال سكس اونا هم تموم شد و من يه نفس راحت كشيدم . ده دقيقه بعد خوابم برد ساعت 45/3 نيمه شب بود كه از سر وصداي اتاق مجاور بيدار شدم پشتم به خانم بود برگشتم ببينم خانم هم بيدار شده يا نه ديدم او سر جاش نيست يه دفعه توي دلم افتاد كه الان دارن ميكننش فوري بلند شدم رفتم توي هال و از اونجا رفتم به سمت در اتاق خوابي كه سر وصدا از اونجا ميومد دستگيره در رو آروم فشار دادم اما باز نشد يك دفعه از پشت دستي به پشتم خورد وقتي برگشتم زن همكارم رو ديدم گفتم اينجا چه خبره گفت بيا شلوغش نكن اونا مشغولن بيا ما هم مشغول شيم زن همكارم فقط يه شورت پاش بود چشمم كه به بدنش افتاد بي اختيار شدم . اومد جاي خانم من دراز كشيد و من شروع كردم به ليسيدن بدنش و همون موقع هم صداي آخ اووخ زن خودم رو هم ميشنيدم كه داشت ميگفت آي ي يي ي ي كونم پاره شد . حدود ده دقيقه اي بيهوا مشغول كردن بودم كه شنيدم از پشت سرم صداي خنده مياد فوري سر بر گردوندم ديدم زنم به همراه همكارم لخت در آستانه در ايستادن و دارن ما رو نگاه ميكنن . همكارم خودشو روي پستوناي زنش انداخت و در حاليكه من داشتم از كوس ميكردمش شروع كرد به مكيدن پستوناش . زن من هم دستاش گذاشت به كمرم و در فشار دادن لگن كمك ميكرد . در يك آن سكس ما تبديل شد به سكس جمعي . چند دقيقه بعد هيجان ما دو برابر شده بود . دوستم برام اسپري بي حس كننده آورد . دوستم علاقه عجيبي به كون كردن داشت تا من استراحت كنم جلوي چشام از كون زنمو دوباره كرد جالب اين بود زنم كه معمولا به من اجازه نميداد از كون بكنمش و تحمل كير 14 سانتي منو نداشت مگر چند باري الان داشت كير كلفت و بيست سانتي دوستمو تحمل ميكرد .با ديدن اين صحنه بلند شدم و شروع كردم به خوردن سوراخ كون همسر دوستم وبعد كيرمو تپوندم توي كونش و اونقدر كردمش تا اينكه مني ام ريختم روي باسنش .