خاله خانوم ( داستان های سکسی )

مادرم هميشه ميگفت خالت ديوونه اس . طفلكي تازگي از سومين شوهراش هم طلاق گرفته بود و توي آپارتمانش توي سعادت آباد تنها زندگي ميكنه. خالم يه كوس خل به تمام معنيه افكار و رفتارش اصلا قابل پيش بيني نيست . دور از چشم مادرم كه دوست نداره بچه هاش با خالشون ارتباط داشته باشن روابط عالي دارم چون احساس ميكردم خاله ام توي زندگيش خيلي تنهاس و بايد يكي پشتبانش باشه. من 17 سال دارم و خالم 33 سال. خالم بچه دار نميشه و عمده مشكلش هم همينه . چه من در آپارتمانش باشم چه نباشم طرز پوشش يكيه اكثرا جلف ميپوشه تمام نقاط سكسي اش توي خونه به طرز وحشتناكي خودنمايي ميكنه مثلا من هميشه نصف پستوناشو ميبينمشلوارك تنگي كه ميپوشه اگه نپوشه سنگين تره . كونش هر مردي رو بيحس ميكنه و نميتوني نگاش نكني . مدتها بود در مواقع جلق فقط كون اونو در ذهنم پرورش ميدادم آرزوم بود يه بار بكنمش . تا اينكه كم كم شرايط فراهم شد . يه بار كه از خونه قهر كرده بودم يه راست رفتم پيش خالم و چهار شبانه روز پيشش موندم و ريشه ماجرا هم همين چهار روز شكل گرفت . يه شب كه باهم داشتيم ماهواره نگاه ميكرديم و به طبع صحنه هاي بوسيدن و بغل كردن داشت خالم بدون مقدمه گفت … راستي تو دوست دختر نداري با تعجب گفتم دوست دختر ؟؟ گفت آره مگه عيبه داشته باشي گفتم نه اما كي جواب منو ميده گفت اختيار داري مگه ميشه كسي از رفاقت با تو بگذره گفتم نه بابا ول خاله بذار تو حال خودم باشم بعد از كمي حرف زدن كه بعضي از اونا رو الان فراموش كردم گفت اگه كسي پيدا نشد من خودم دوست دخترت ميشم . حيرت من وقتي زياد شد كه ديدم خالم خيلي هم جديه خالم گفت يه مرد بايد بتونه يه زن رو راضي نگه داره كه البته اون موقع معني اين حرف نفهميدم . روزاي بعد مخصوصا خالم با من شوخي هاي كرد كه بيشترش به هم ميچسبيديم مثل موقعي كه با ليوان همديگه رو خيس كرديم و براي اينكه حريف نتونه خيست كنه با تموم زورم بدن خالمو ميگرفتم ومهارش ميكردم كه البته چند بار باسنش رو حس كردم و اونم منو محكي زد چون موقعي كه پيژامه ام تر شده و برجستگي كيرم مشخص بود با حرص و ولع خاصي اونجا رو ميپاييد . راستشو بخوايد من تا اون موقع هيچ تجربه سكس نداشتم اماديدن فيلم هاي سكسي و از همه مهمتر شروع دوران بلوغ جنسي احساسات سكسي منو بيدار كرده بود براي همين نميتونستم از خاله ام بگذرم . بالاخره اون چهار روز هم گذشت و مادرم كلي سرزنشم كرد هر چند خالم از همون اول حضور منو در خونش به اونا خبر داده بود تا نگرون نشن حتي موقعي كه در پايان روز اول دنبالم اومده بودن به اونا گفته بود من اون موقع خونه نيستم و اونا هم بر گشته بودن .دو روز كه خاله امو نديدم خودش به مبايلم زنگ و مثل دخترايي كه به دوست پسرشون زنگ ميزنن گفت عزيزم كجايي احوالمو نميپرسي دارم از دوريت ديوونه ميشم تو نميگي آخه چقدر بهت احتياج دارم . آخر سر هم گفت امروز ساعت سه بيا آپارتمان من كه كارت دارم . خلاصه بجاي ساعت 3 من يه ساعت زودتر هم اونجا بودم آخه يه جورايي مور مور ميشدم و ميخواستم دوباره با خاله شوخي كنم بلكه باسن شو لمس كنم . اول ورودم خاله منو بغل كرد . او هميشه اين كار رو ميكرد اما اين بار حسابي منو به پستوناش چسبوند .گفت برام سورپرايز داره وقتي پرسيدم اون چيه يه سي دي نشونم داد گفتم اين چيه ؟ گفت فيلم سوپر بكن بكن با تعجب گفتم خاله جدي ميگي گفت آره بيا با هم ببينيم . وسطاي فيلم كه ديگه حسابي كف كرده بودم صحنه اي نشون داد كه مرده كير كلفتشو كرد توي كون زنه . چند ثانيه اي كه از اون گذشت خالم گفت … جون از اين كارا بلدي مونده بودم چه جوابي بدم گفت بهتره بلد باشي چون الان بايد رو من امتحان پس بدي !! خجالتي داشت منو ميكشت . اين وضعيت رو كه خالم ديد گفت نكنه خالتو دوست نداري اگه دوست نداري بگم پسر همسايه بياد گفتم آخه ….. كه خالم دستمو گرفت و با هم رفتيم اتاق خواب . لخت كه شد و چشمم به هيكل لخت خاله افتاد شهوت تمام وجودم رو گرفت . بدن خاله سفيد و بيمو و بسيار طناز بود . آرزوم داشت بر آورده ميشد . خالم خيلي راحت روي تخت قمبل زد اون صحنه منو از خود بيخود كرد با عجله لباسمو در آوردم و يه راست كير شق كردمو گذاشتم لاي كون خاله و شروع كردم به تكون دادن لگنم . چند دقيقه اي كه گذشت خالم روشو بر گردوند وگفت بايد مثل فيلمه عمل كني گفتم آخه نميشه گفت چرا بذار كمي ليزش كنم بعد پمادي رو كه پايين تخت بود برداشت و كونشو چرب كرد بعد دوباره قمبل كرد وگفت پسر كون من گشاده سعي خودتو بكن خالم راست ميگفت با اولين فشار سر كيرم توي سوراخ كون خاله گم شد خالم كه اين بار آروم آروم ناله ميكرد گفت ادامه بده بيشتر بكون توش . منم شروع كردم به تلمبه زدن . اولين سكس واقعيم بود وقتي كيرم از كون خاله در ميومد سوراخ كونش به اندازه يه سكه پنجاه تومني گشاد ميشد من تا اون موقع نميدونستم خاله ام كونيه . سكس كه تموم شد اصلا نمحواستم از پيش خاله ام برم . خودش هم گفت يه بهونه پيدا كنيم شبو اينجا بمون. زنگ زدم خونه از مامانم يه ميليون تومن پول خواستم ميدونستم نميده ميخواستم بهونه دستم بيفته قهر كنم . اتفاقا نقشه گرفت و منم به حالت قهر گفتم تا پول ندين منم خونه نميام ميرم خودمو گم و گور ميكنم . مادرم پشت خط گفت به درك . گوشي مبايل رو كه بستم ديدم خالم فقط داره ميخنده و خوشحاله و گفت عجب شيطوني هستي و خلاصه اش كنم اون روز براي اولين بار كون كردم و شبش هم خاله يادم داد كوسشو بخورم و بعد هم اولين كوس توي زندگيمو بكنم. ارتباط ما هنوز هم ادامه داره و اين ماجرا رو با اجازه خالم و مشورت او به اينكه شناسايي نشيم مقدار ناچيزي از حال و هواي جريان سكس رو تغيير داديم كه البته به اصل موضوع خللي وارد نشده است